khaterat

 سلام و خوش آمد به همه کسایی که منو قابل دونستن 

و اومدن ی سری به من زدن 

 

 

اگه با تبادل لینک موافقید 

تو کامنتاتون بنوسید 

تا با همون اسمی که میگید لینکتون کنم

بازم ممنون از اینکه اومدین 

مطمئن باشین منم بهتون سر میزنم 

و مطالب قشنگتون رو میخونم 

و نظر میدم... 

 

منتظر نظراتون هستم 

فقط یادتون نره بگید با چه اسمی لینک کنم

چهار شنبه 23 مرداد 1398 21:48 |- naficeh -|

 هوا سرد شده 

پس دستاش کجاست که تو دستم بگیرم تا گرم بشم؟

کجاست؟

کجاست؟

دوباره هوا سرد شده اما دیگه اون کنارم نیس

دوس ندارم زمستونو

چون به یاد اون می افتم 

خاطراتش برام تکرار میشه

دلم گرفته دوس دارم یک بار دیگه 

به گذشته برگردم

دستاشو بگیرم درحالی که از سرما میلرزم

فشار بدم دستاشو و اون بگه

اگه سردته لباسمو بدم بهت عشقم 

و من ناز کنم بگم کنار تو همیشه گرممه

توی اون هوای سرد با هم لیوان قهوه رو بگیریم تا گرم بشیم

آروم لباشو رو لبام بزاره و...

وای چقد دلتنگم

حاضرم هر چی دارم رو بدم تا دوباره بشیم مثل گذشته 

من بشم عشقش و اون بشه زندگیم 

ای کاش 

ای کاش

.

.

.

شنبه 27 مهر 1392 14:35 |- naficeh -|

 نمیدونم از چی بگم ؟

نمیدونم از کجا بگم 

دلم گرفته

تقصیر کیه؟

مقصر منم یا بقیه؟

واقعا خسته شدم 

دیگه نمیدونم چکار کنم 

امیدی ندارم

رسم دنیا اینه؟

یعنی برای همه همینطوریه؟

یا فقط این منم که از عشق خیری ندیدم

 

 

 

تو هم با من موافقی؟

شنبه 27 مهر 1392 14:29 |- naficeh -|

 

 به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است

، بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییاست 

  

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی! 

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی

!گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است

، تا تو نیز مرا درک کنی!صدای فریادم را همه شنیدند 

جز او که باید میشنید!اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که

تا آخر در اینجا گرفتارم!گرفتار عشقی که باور ندارد مرا

،فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست

، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم

، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درددل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ،

جنون که آمد ،عقلدرزندگی حاکم نیست!آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم

، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری

، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!

سه شنبه 5 شهريور 1392 9:57 |- naficeh -|

 واقعا عشقتو دوس داری؟

واقعا عاشقشی؟

چطوری ثابت میکنی؟

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

 


اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان  می شمارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

سه شنبه 5 شهريور 1392 9:46 |- naficeh -|

 من عاشق واقعی ام و 

تو عشق واقعی 

پس پیشم بمون

 

عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران * دوستت دارم * .

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها * دوستت دارم * .

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

 

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست

دو شنبه 4 شهريور 1392 13:38 |- naficeh -|

 کاش بدونه چقد دوسش دارم 

کاش حرفامو باور کنه 

من عاشقشم

 

یکی رادوست میدارم ولی او باورندارد یکی رادوست میدارم همان کسی که شب وروز به یادش هستم ولحظات سردزندگی رابا گرمای عشق اومیگذرانم کسی که دوست میدارم که میدانم هیچ کاه به اونخواهم رسید وهیچ گاه نمیتوانم دستانش رابفشارم یکی رادوست میدارم بیشترازهرکسی همان کسی که مرااسیرقلبش کرد یکی رادوست میدارم ولی اوهرگزاین دوست داشتن را باورنکرد نمیداند چقدر دوستش دارم نمیفهمد که اوتمام رندگی ام هست یکی راباهمین قلب شکسته ام باتمام احساساتم بی بهانه دوست میدارم یکی را دوست میدارم... بااینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما... من دیوانه ام.....

 

 

دو شنبه 4 شهريور 1392 13:36 |- naficeh -|

 پنجره آرزو های من 

عشقمو بهم برسون

  

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

 

*

دو شنبه 4 شهريور 1392 13:33 |- naficeh -|

 کاش عاشقت نمیشدم 

کاش...

 

کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی دیدن یک لحظه فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم! کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند! کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگویم " آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم!!!!!!!!

پیداست هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ... وقتی که مرا از دل خود می رانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ... عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است

عاشقی راشرط اول ناله و فریاد نیست تا کسی ازجان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست!!!!

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد!!!!

دو شنبه 4 شهريور 1392 11:43 |- naficeh -|

 آخه چطور بگم دوست دارم؟

چطور بگم عاشقتم؟

دیوونت شدم

تو رو خدا درکم کن... 

 

 

از بی نهایت غروب غم انگیز بی تو بودن حرف میزنم تا بفهمی چقدر اینجا جایت خالی است . نبونت غروب غمبار دل شکسته من است .چشمان منتظرم خیره بر آسمان پرستاره بدنبال مهتابش میگردد قطرات اشک بر ساحل چشمان به انتظار نشسته ام جاریست حس عجیبی وجودم را در بر گرفته دلتنگهایم از بی تو بودن لبریز گشته خود را در کلبه بی کسی ام به شوق امدنت حبس کردم .باز میگویم به عشق امدنت ثانیه ها را می شمارم. باز میگویم برای تو و بعشق تو زنده ام . لحظه های بی تو بودن را گونه های اشک الودم را قلب نا ارامم را چشمان منتظرم را لمس کن . من هستم . تنهایم اما با تو هستم بی تو نیستم 

دو شنبه 4 شهريور 1392 11:41 |- naficeh -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد